کلمات آلمانی که با حرف W شروع می شوند

کلمات شروع شده با حرف W در آلمانی و معنی ترکی آنها. دوستان عزیز ، لیست کلمات آلمانی زیر توسط اعضای ما تهیه شده است و ممکن است کمبودهایی وجود داشته باشد. برای ارائه اطلاعات آماده شده است. اعضای انجمن ما می توانند کارهای خود را منتشر کنند. همچنین می توانید با عضویت در انجمن ما ، مطالعات آلمانی خود را منتشر کنید.



کلمات آلمانی وجود دارد که با حرف W شروع می شوند. اگر می خواهید متداول ترین کلمات در زبان آلمانی را در زندگی روزمره یاد بگیرید ، اینجا را کلیک کنید: Kelimeler آلمان

حال بیایید لیست کلمات و جملات خود را ارائه دهیم:

مقیاس Waage، مقیاس
Wachdienst، تشنج Wache
Wache
منجنیق Wacholder
موم موم
wachsen، groß werden، aufwachsen؛ groß werden، große Ausmaße mänehmen رشد می کنند
واچل؛ kleine، schöne، üppige Frau بلدرچین
Wächter، نگهبان Wachhabender
Wächter، Wärter گارد
wackeln، pendeln، schaukeln (trans.) swing
ود، گوساله Unterschenkel
Waffa؛ اسلحه Gewer



ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا دوست دارید ساده ترین و سریع ترین راه های کسب درآمد را یاد بگیرید که هیچ کس تا به حال به آن فکر نکرده است؟ روش های اصلی برای کسب درآمد! ضمن اینکه نیازی به سرمایه نیست! برای جزئیات کلیک

آتش بس Waffenstillstand
دستمزد، زو ...؛ واگن جرات (-e)
واگن اتومبیل ها، اتومبیل ها
حمله وغالسگ
انتخابات وهل
wählen (gehen)، رای ممتنع است
وهلر رای دهنده
وهلر) آرام آرام
جنون وانسین
وانسین (wahnsinnig werden، ausrasten) دیوانگی (آوردن)
wahnsinnig / verrückt werden دیوانه، delimek
wahre schönheit زیبایی واقعی
während، seiend als، wenn، - (y) ken
Wahrsager (در) قاتل ثروتمند
wahrscheinlich kommt er nicht نمی آیند
wahrscheinlich، vermutlich، ich glaube من حدس می زنم؛ احتمالا؛ پتانسیل
wahrscheinlich؛ گمان می کنم
جنگل ود
Wäldchen، حفاظت Hain
منطقه جنگل Waldgebiet
نهنگ عسلی
گردو Walnuss
مادران Walross
والز، سیلندر زیلندر
دیوار چوب
گونه چاقو
wann fährt der Zug ab؟ چه زمانی قطار حرکت می کند؟
می خوام؟ وقتی، چه موقع؟
جنگ تا خلط خیلی خوب / زیبا است
جنگجو Sie jemals in der Türkei؟ آیا تا به حال به Turkiye رفته اید؟
فروشگاه Warenhaus


گرم داغ
wärmebeständig، hitzebeständig مقاوم در برابر درجه حرارت
Südwind گرمتر در استانبول) لادوس
هشدار داد (هشدار دهنده)، هشدار (-e)، اخطار (-den)، مجازات
هشدار اعتصاب Warnstreik
Warnung، Hinweis، هشدار Mahnung هشدار دهنده
Warnung، Mahnung، Verweis هشدار می دهد
Auf انتظار می رود، انتظار منتظر (-i)
سخت گیر
Warteraum، Wartesaal اتاق انتظار
واروم نچت؟ چرا می خواهید؟ چرا می خواهید؟
چیزی بود
همانطور که برای anbetrifft بود ...
چه چیزهایی بود؟
هرچند که هر چه بود
آخاممر - Hauptsache ... هر چه که باشد - به اندازه کافی بود
آیا دویچه ... دوی؟ .... معنی آلمانی چیست؟
بودا داتا بود؟ این یعنی (dir) چیست؟
آیا می توانستم بمیرم؟ این کلمه در اینجا چیست؟
بنیه شولدگیگ بود؟ چقدر بدهی من است؟
آیا bist du von Beruf بود؟ شغل شما چیست؟
من عاشق سین مگ (ugs.) چه halsta len
آیا fehlt Ihnen بود؟ چه چیزی شکایت میکنید؟
آیا برای من ماندگار بود؟ چه نوع مرد؟
für ein pech بود گروس گرت! Donnerwetter! آه خدا
für ein Zufall چه اتفاقی افتاد
für ein بود؟ چطور است؟
ژله میش داس یک بود؟ به من چه؟
آیا نیوت گیبت بود؟ چه چیزی، چه نیست؟
پسر زوج Gibt بود؟ چه چیز دیگری وجود دارد؟
گیبت بود؟ چی هست؟
آیا تا به حال / آیا شما می دانید؟ آیا بود مینا لنز بود؟ چی داری؟
لحظه ای بود؟ در آن چیست؟
بود دون دون بود، کلاه بود؟ آنچه در آن است، آنچه در آن است، چه چیزی چیست (چه، چه، چه، چه، چه، آنچه آنها دارند؟
بود hast du mit dem Mann zu tun! با آن مرد چه کار می کنید؟
چه بود ist denn schon dabei (dringliche بیتت)
آیا در مورد Unterschied zwischen den beiden بود؟ تفاوت بین این دو چیست؟
بود ist los؟ چه اتفاقی می افتد؟
بود ist passiert بود؟ چه اتفاقی افتاده؟
آیا کیهان ایکن ان ان بی تی بود؟ (zu Trinken o.ä.) چه چیزی می تواند به شما ارائه دهد؟
آیا kostet alles zusammen بود؟ چقدر این همه؟
آیا در Sierra Freericit مشکلی داشت؟ شما در وقت آزاد خود چه کاری انجام می دهید؟
آیا همه چیز زاساممن بود؟ چند نفر هستند که همه پوند هستند؟
möchten Sie بود؟ چه چیزی می خواهید؟
مسی مچین بود؟ چه باید بکنم؟
خاله بود؟ چه اتفاقی افتاده؟

ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا امکان کسب درآمد اینترنتی وجود دارد؟ برای خواندن حقایق تکان دهنده در مورد برنامه های کسب درآمد از طریق تماشای تبلیغات کلیک
آیا نمی دانید که چقدر می توانید در ماه فقط با بازی با تلفن همراه و اتصال به اینترنت درآمد کسب کنید؟ برای یادگیری بازی های پولساز کلیک
آیا دوست دارید راه های جالب و واقعی کسب درآمد در خانه را یاد بگیرید؟ چگونه با کار از خانه درآمد کسب می کنید؟ برای یادگیری کلیک

آیا دلم برایت تنگ شده بود؟ ... چی گفتی؟
سیتو فون بروف بود؟ چه کار میکنی
سول داس بود! چه زمانی
آیا soll der Unsinn بود؟ شما در این خندق چه می کنید؟
چی شد؟ من N'apal؟
چه چیزی ممکن است به ذهن برسد؟
خداحافظی از خدا بود
چه چیزی پیدا کردی؟
دستشویی Waschbecken
لباسشویی Wäsche
Wäsche waschen را بشویید
تخریب خلیج (-i)
شستشوی فریزر
Waschmaschine ماشین لباسشویی
لباس شستشو
Wasser / Strom ist unterbrochen آب / برق برش
Wasser در ein Glas قرار دادن آب در یک توپ شیشه ای
Wasser-، Schwimmbecken استخر
Wasser؛ آب شفت (عمق آب: موقعیت آب / آب / آب)
بوفالو Wasserbüffel
wasserdicht ضد آب بود
آبرنگ Wasserfarbe
سوپاپ Wasserhahn
Wassermangel؛ تشنگی Durst
هندوانه Wassermelone
واپس زدن Wasserrauschen
Wasserstoff هیدروژن
Wechseljahre، Klimakterium (در die-kommen) یائسگی (برای وارد کردن -a)
wecken
ساعت زنگ دار Wecker
میر ... noch ... ne ... ne (de) ..
راه راه
مسیرهای رانندگی Wegbeschreibung
به دلیل wegen (-den)؛ به خاطر (اسم)
ماگن ... به خاطر ... به دلیل ...
جشنواره فستیوال فانتزی Schule 3 فستیوال فریاژ تا جشنواره 3 روز تعطیل است
wegen der schlechten Wetterbedingungen به دلیل شرایط بد آب و هوا
Wegen der Schneefälle sind die Dwerfer abgeschnitten. به دلیل برف، حمل و نقل به روستاییان قطع شد.
wegen des Wetters به ​​دلیل آب و هوا
wegräumen، wegschaffen حذف از وسط
ماجرایسن، هراستننن؛ از بین بردن
بذر، نسیم شکسته
سرویس نظامی Wehrpflicht
واتون، Schmerzen، Schmerz verursachen؛ Mitleid haben mit jmdm.؛ از bemitlei؛ sich erbarmen acımak (یک نفر)
واتون، ولنتاین، درد شادن
واتون، ولنتاین، شادن؛ در طول روز صبح زود بیدار شوید، قلب را شکستن
Weiblich، (Tier) Weibchen زن
ویچ gekochtes
Weich؛ ملایم ، سنفت <=> گوزن ، gefühllos نرم <=> سخت ، جامد
قیچی Weiche راه آهن



بید وایت
واید (Baum) مرتع
Weide، Wiese علفزار
weiden، عذاب گرفتن
Weidwerk؛ Wildbret؛ Jagd؛ Jagdbeute av
Weihnachtfest / Ostern کریسمس
Weihnachtfest / Ostern کریسمس روز
کاج کریسمس Weihnachtsbaum
Weihrauch akgünlük
Weil، da، (des) wegen - other- (Poss.) - den (به دلیل)؛ برای
ویل، دن، deshalb، darum به دلیل، به دلیل
وین (Rot-، Weiß-، Rosewein)؛ (Trocken، خفیف) شراب (سفید، قرمز، صورتی)؛ (صاف، نور)
وینبو وینیکا
ما می گرییم
جشنواره شراب Weinfest
جام وینگلاس
سفید سفید، آک (در Fusd Ausdrücken)
وایس werden سفید کردن
Weiß-) کلم کلم
Weiße، gezuckerte (eig: kernlose) انگور بدون دانه Rosinen
Weißlich، Bläßlich افرا
Weißpappel mitten
بی نظیر است
weit geschnitten بسیار روشن است
ویت، breit، geräumig، (nicht für Kleidungsstücke) گسترده است
گره ، سرخس <=> ناه دور <=> نزدیک است
ویت، geräumig، heiter، angenehm؛ زیمر: جهنم، gemütlich؛ Glück بزرگ است
ویتور وورن، Weiter drüben فراتر از
ویتور وورن؛ در Zukunft، اسپتر رو به جلو
پسین؛ Fortsetzung ادامه داد
weiterleiten انتقال
به ویترمچن ادامه بده
گندم Weizen
آبجو گندم Weizenbier
Weizengrütze بلغور
welch (-e، -er، -es) که
welche Jahreszeit haben wir؟ چه فصل ما هستیم
Welche Kleidergröße haben Sie؟ چند بدن شما را می پوشند؟
Welche Kleidergröße trägst du؟ چند بدن شما را می پوشند؟
welche Neuigkeit؟ چه خبر (naber)؟
welche Orte جایی که
Welche Quellen haben Sie genutzt؟ از چه منابعي استفاده مي كنيد؟
welche sprache (spricht er)؟ کوتوله (کونوشیور)؟
ولتن اورت؟ جایی که
Welcher Film läuft diese Woche؟ کدام فیلم در این هفته بازی می کنید؟
welcher ort؟ از کجا؟
Welcher Tag Heats؟ روزهای امروز چه هستند؟
شما Welcher von Euch هستید
موج ولل
جلبک دریایی Wellensittich
Welt-) فضای Raum

ولت، دنیای زمین
weltbekannt دنیوی شناخته شده است
جهانی معروف weltbekannt
قهرمان جهان Weltmeister
فضای Weltraum
ون، چه کسی بود
wenig، selten، unzulänglich <=> viel، sehr az <=> بسیار
Weniger Werden، Sich Verringern، Nachlassen کاهش می یابد
حداقل ونیزیستن، نه در همه
wenigstens، das wenigste حداقل
wenigstens، zumindest، dann ... mal bari
wenn (es) möglich (ist) در صورت امکان
همه چیز رو به راه است و همه چیز خوب خواهد بود
ون است ...
wenn das Schicksal خواهد شد
Wenn der Hund nicht geschissen hätte، hätte er den Hasen gekriegt سگ یخ گرم نبود
Wenn doch ... من آرزو میکنم (mit Bedingungsform -se)
wenn er doch gekommen wäre! آرزو داشتم!
Wenn er nicht، dann nicht! اگر او آن را می خواهد!
Wenn es K. schlecht wird، wir den sfort comens Krankenhaus bringen K. Fenalasırsır ما او را بلافاصله به بیمارستان می بریم
ون اهر / دوش wag (s) t ... تنگ ...
ونه یک سره ستاره ...، یک ستاره سرخ ... اگر شما در جای شما هستی ...
wen nun einmal، da da mamed (ki)
در صورتی که فرصتی باشد، می توانید Gelegenheit bietet را انتخاب کنید
Wen Sie gestatten اجازه می دهد
Wenn Sie Keine Bedenken haben ... اگر شما اهمیتی نمی دهید ...
ون Sie meinen شما می دانید
Wenn Sie nichts dagegen einzuwenden haben اگر فکر نکنید
wenn، 1 Wirkliche Bedingung، 2. unwirkliche Bedingung (if) -se، 1. (Aurist) -se- (Pers.-Endung) // Hauptsatz: Aorist، 2. (Stamm) -se- (Pers.-endung) // (Hauptsatz: -di)
ون، سقوط می کند اگر، اگر (اگر "من" است)، -
Wer aneren eine Grube gräbt ... کسی دیگر به دیگ بخار بخوابد
هیچکدام، هیچکدام
وار دا؟ چه کسی است؟
wer es auch immer sei
وور فور دن وگن؟ چه کسی ماشین را راند؟
کلاه بافتنی Essensrechnung bezahlt؟ چه کسی برای غذا پرداخت کرد؟
کلرلد کلاه چه کسی سکه دارد؟
Wer ist schon؟ چه کسی است؟
ورد شولد؟ جرم چیست؟
ورس فونن unswyr gehen، du oder ich؟ آیا ما می رویم، شما یا من؟
wer weiß kimbilir
wer weiß، که wahrscheinlich را می داند
بله، چه کسی بود؟
Werbung، Anzeige، Inserat ad
Werbung، Reklamame؛ آگهی Anzeige
زور زدن ... تبدیل شدن به
لسن
Werfen، Einwerfen، Schleudern، Wegwerfen پرتاب
کارخانه کشتی Werft
کار Werk
ارزش Wert
Wert، Preis؛ -wert، -würdig value، (-e)
wertvoll، kostbar <=> wertlos با ارزش ، ارزشمند <=> بی ارزش ، بی ارزش
Wespe
چه کسی، چه
وایت یوغ
westlich
westlich von ... west (in)
westlich، zum westen gehörig غربی
Wett- / Sport-) مطابقت Spiel
Wetter، Luft، Atmosphäre آب و هوا
Wetterbericht، Wettervorhersage پیش بینی آب و هوا / پیش بینی آب و هوا
ملزومات آب و هوای Wetterlage
نژاد Wettkampf، رقابت
ویسکی ویسکی
wichtig <=> unsichtig مهم ، مهم <=> بی اهمیت
سرگردان
Widerrede، درخواست تجدید نظر Einspruch
است Widersach؛ Gegner، Widerpart
widersetzen، widerstehen مقاومت در برابر
تناقض Widerspruch
widersprüchlich متناقض است
عاقلانه در برابر اعتماد به نفس
widerwärtig بدون mirrorless
widerwillig unwillingly
widmen، geloben اختصاص (-e)
Widmung، Gelöbnis، Versprechen، Gelübde vow
مانند wie (beim Vergleich)
wie ... auch immer sein mag
WI alt ist die BRD؟ رئیس جمهور آلمان چند ساله است؟
wie aus Eimern schütten bardoun طلاق باران
وای بریج است؟ چقدر گسترده است؟
wie denn auch، ebenso wie، wie ... ja ouch
وحشت زده از آفات، رنجش schlecht riechen
وای مرد؟ چگونه این نامیده می شود؟
wie du willst چگونه شما انجام می دهید؟
wie ein gekochter Schafskopf grinsen grinen پخته شده است
وای عزیزم

Wie Eine بمب Platzen منفجر می شود مانند یک بمب
wie eine Kuh grasen) سیب زمینی مانند گاو
به دنبال موارد زیر است:
وحشی تر از قبل
وای جوهست؟ حال شما چطور است؟ naber (= چه خبر، vertraut)؟
Wie geht es Ihnen؟ حال شما چطور است؟
وای gehts euch alen (vertraulich) پدر naber
وای گروس سید سای؟ فرار کن
WI hast du es nur 9 مادامی که بوش دینار ماتریالیسم است؟ چگونه در رحم مادرت نه ماه صبر کردی؟
داریوش داریوش؟ چگونه او را دیدار کرد؟
آیا می خواهی ازدواج کنی؟ چگونه او این خبر را دید؟
وای هیث داس؟ نام این چیست؟
wie hoch ist der Wert؟ چقدر ارزش دارد؟
با توجه به شنیدن وای ich gehört habe
وای ich verstehe / verstanden بفهمه
وای من فلگ
wie immer، wie gewöhnlich مثل همیشه، مثل همیشه
Wie ist das Wetter چگونه آب و هوا می رود؟
Wie ist Ihre Telefonnummer؟ شماره تلفن شما چیست؟
ویت کومت مرد dorthin؟ چطور میری؟
Wie lang ist es؟ چقدر طول می کشد؟
Wie lange dauert das؟ چه مدت طول می کشد؟
وای لانگ دئودرز مودم دبی اتوبوس نیچمیر؟ چند ساعت اتوبوس را به شهر Izmir می فرستد؟
وای لنگ؟ چقدر است؟
Wie möchten Sie es haben؟ چطوری؟
آیا مردی را دوست دارید؟ این به معنای Almancia است؟
وای دم داره؟ این چه چیزی است به زبان ترکی؟
Wie schmeckt؟ Schmeckt داس اسن؟ غذای شما خوشمزه است؟
wie schön چه زیباست
wie schön! چقدر زیبا است
همه شما می دانید
وای ساندیس Busabfahrtszeiten؟ زمان اتوبوس چیست؟
وای sonderbar! شگفت زده کرد!
وای اسپات استیس؟ چه زمانی است؟
wie teuer، wie viel kostet چند نفر از لیرا؟ فرار؟
آیا وین دایر فا د دی سین؟ چقدر طول می کشی؟
وای مینادر عادت می کند؟ چند درجه؟
Wie viel kostet das؟ قیمت چقدر است؟
wie viel (e) چقدر
مرتب کردن بر اساس viele sorte
wie viele، wie viel Stück؟ چند نفر
وای جنگ ایه ریس؟ سفر شما چطور بود؟
اخبار wir erfahren
WIE؟ چگونه؟
پرنده سرباز Wiedehopf
wieder (um)، ژن vonneuem، دوباره
wiederbeleben، auferstehen احیای، احیای
wiederholen تکرار کنید (-i)، تکرار کنید، تکرار کنید
Wiederholung دوباره
Wiese، Weide علفزار؛ چریدن
wieso؟، warum؟، aus welchem ​​Grunde؟، weshalb؟، wozu؟ چرا؟
وحشی وحشی
حیوانات بیگانه وحشی (سطح)

وحشی، fremd؛ Wildns، Fremde وحشی
وحشی، unzivilisiert، barbarisch وحشی
Wildruut، گیاه وحشی بدون قارچ
گراز وحشی Wildschwein
مژه مصنوعی
باد باد
باد خورشیدی باد
باد میریزد / sturmisch بادی / طوفانی
آسیاب بادی آسیاب بادی
وینکل؛ زاویه Ecke
زمستان، زمستان زمستان زمستان
لباس Winterkleidung زمستان
winterlich، Winter-winter
خواب زمستانی Winterschlaf
ورزش های زمستانی Wintersport
Winzer (in) vincent
همه ما همه ما هستیم
ما هر دو دویدیم
ما باید / نیازمندیم / brauchen nicht (-e)
Wir erwarten Sie wieder
ما شروع به کار می کنیم
Wir fuhren mitten durch die Stadt ما از طریق شهر گذشتیم
Wir haben März Marttayız
wir heben gegessen، getrunken، geschissen، geschlafen (= Es war eine super Feier)
در صورت تمایل می توانید با این موضوع موافق نباشید
wir sind quitt fit؛ ما حتی هستید
وير سند stolz auf Ahmat ما به احمد افتخار مي كنيم
wir sind viele çoğuz (عک)
wir sind ziemlich erschöpft کاملا خسته شده است
Wir Sollten uns unsetzen، لست uns unsseten
با سلام و احوال پرسیده می شود
نگاهی بیندازد، نگاه کن
Wir Wollen unser Geschäft ausweiten، wir wollen uns vergrößern ما می خواهیم کسب و کار ما را گسترش دهیم
وای زوئی دو نفر از ما
ستون فقرات Wirbel
ستون فقرات Wirbelsäule
Wirbelwind، طوفان Zyklon
wirklich، واقعی واقعی، واقعی
wirklich، tatsächlich واقعا، واقعا
wirklich، wahr، tatsächlich sah (den)، واقعی، اصلی
wirklich؟ echt؟ درست است؟
Wirklichkeit، Realität، Tatsache، Wahrheit truth (ti)، واقعی (lik)
ویرکونگ، اثر Eindruck
ویرکونگ، Eindruck، Einfluss؛ اثر اکثریت
wirkungsvoll، eindrucksvoll موثر، فعال است
wirkungsvoll ، wirksam ، eindrucksvoll ، beeindruckend <=> wirkungslos موثر ، موثر <=> بی اثر
سرخ شدن کلم پیچ خورده
Wirtschaft (swissenschaft) اقتصاد، اقتصاد
wirtschaftlich؛ اسپارم اقتصادی
wirtschaftliche Bedingungen شرایط اقتصادی است
wirtschaftliche Lage وضعیت اقتصادی

wissen؛ دانستن können (-i)
علم، علم (علم) Wissenschaft
دانشمند Wissenschaftler
wissenschaftlich
wissentlich، absichtlich عمدا، به خصوص، آگاهانه
wissentlich؛ bewusst؛ selbstbewusst <=> unbewusst آگاهانه <=> ناخودآگاه
Witz، Esprit، pfiffige Äußerung شوخی، شوخی
ویتز erzählen حکایت حکایت
witsig، geistreich شوخ
wo ner (e)
wo denn، wohl، doch (bestätigend)، aber، jedoch hani
wo ist das مشکل چیست؟
wo sind wir hier؟ این مکان کجاست؟
وحشتناک است؟ کجا درد می کند؟
هفته Woche
تعطیلات آخر هفته Wochenende
ودکا ودکا
wofür verwendet man diesen Apparat؟ این ابزار چه کار می کند؟
از جایی که woher
Woher kommen Sie؟ وحشت زده او را؟ اهل کجا هستید
woher kommt ...؟ کجا ...؟
کجایی؟ کشور شما کجاست؟
woher stammend، wo geboren nereli
کجاست؟
وحین دون؟ کجاست؟
Wohl-) Geschmack، عطر و طعم Genuss
wohlerzogen <=> unerzogen، ohne Kinderstube مناسب <=> بی ادب
wohlgeformt
wohlhabend ثروتمند
شبکه ماهیگیری wohlproportioniert (Frau)
رفاه Wohlstand
Wohn- / Schlaf- / Ess- / Gaste- / Arbeits- / Kinderzimmer زندگی / خواب / غذا خوردن / مهمان / مطالعه / اتاق کودکان
Wohn-) Viertel، Bezirk، Stadtteil منطقه (-ti)
آپارتمان Wohnblock
Wohnviertel (منطقه kleiner als) محله
ولف؛ وورم، ساخته گرگ
ابله Wolke
آسمان خراش Wolkenkratzer، آسمان خراش
wolkig <=> wolkenlos ابری <=> بدون ابر
پشم Wolle
wollen Sie nicht einmal zu uns kommen؟ آیا ما را سفارش نمی دهید؟
Wollen Sie nicht اهرن Mantel قادرgen؟ آیا شما paltonuz (mantonuzu) را نمی گیرید؟
چه چیزی را دوست داری؟ با چه چیزی؟
womit، mit بود؟ با چه چیزی، با چه چیزی؟
Wort für Wort، wörtlich کلمه کلمه
Wort (e)، Plauderei، auch: leeres
Wort، Versprechen، Pl.: Worte
چطوری؟ wozu nützt es، dass ... چی کار می کنی؟
wozu؟، warum؟ چرا؟
فرهنگ لغت Wörterbuch، ferhang، lugat
معجزه Wunder
wunderbar
wunderbar، großartig، wunderbar؛ Wunder عالی است
wunderbar، prächtig عالی
wundern، täuschen گیج
Wunsch، Glückwunsch آرزوها (-i)
Wunsch، Wille؛ درخواست هوس
کرم وورم
Wurst، salami salami
ووت، خشم زورن
wunschen (jmdm. etw.)؛ erbitten، bitten um (-den -i) به درخواست (-e Nom)
wunschen، ماه، wollen؛ گرسنه، فدرن؛ erforderlich / nötig می machen (از) (-i)، (steht بی DER wörtl. ohne قرمز "او")
wünschen؛ سیچ ersehnen میل، میل (-i)
wuerdest du deine کلپپ
وردیگ، ارزش داشته باشی
würfel؛ düne Haut zar
به تاس
قارچ برش Würfelzucker
Würstchen بدون سس
wüst durcheinander
خرگوش Wüstenspringmaus
wujtend، zornig خشمگین



شما هم ممکن است اینها را دوست داشته باشید
نمایش نظرات (1)